۹ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

.

به عنوان یک ایرانی با اینکه کشورم انرژی هسته‌ای داشته باشه مخالفم. انرژی هسته‌ای هیچ تاثیر مثبتی توی زندگی ما نداشته که هیچ، چیزی جز فلاکت روزافزون هم به همراه نیاورده. شاید نسل‌های قبل ما فریاد می‌زدند که انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست؛ من بر اساس حق تعیین سرنوشتم می‌گم که ترجیح می‌دادم توی یک کشور غیرمنزوی بدون انرژی هسته‌ای زندگی می‌کردم تا کشوری که از همه‌ معادلات جهان حذف شده و انرژی هسته‌ای داره. 

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۳۱ شهریور ۰۴

    .

    I wanted to fly

    But they say a system's coming in

    The chances are high

    That this is a

    One way, one way, one way, one way

     

    Can I take back who I was before?

     

    Me and my scene just ain't gelling

    Someone next to me keeps yelling

    Why am I still walking?

    Something must be wrong here

    I just don't belong here

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۳۱ شهریور ۰۴

    One Way

    مورچه‌ها وقتی می‌میرند، ماده‌ای (اسید اولئیک) از خودشون آزاد می‌کنند که پیام مرگ رو به باقی مورچه‌ها می‌ده. مورچه‌های دیگه با حس کردن بوی این ماده، سراغ جسد می‌رن و اون رو اصطلاحا به بخش قبرستان که خارج از محیط کلونیه منتقل می‌کنند. توی یه آزمایش، یه مورچه رو بیهوش کردند و بدنش رو به اون ماده آغشته کردند. نتیجه چی ‌شد؟ وقتی مورچه به‌هوش اومد، فکر می‌کرد مرده و طبق برنامه، خودش رو کشون کشون تا قبرستون برد.

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۳۱ شهریور ۰۴

    .

    I'm sick of all the roles you picked for me to play. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۰۴

    Beats

    اولین باری که هدفون گرفته بودم - کادوی تولدم بود - خیلی برام تجربه جالبی بود. عاشق این بودم که وقتی می‌ذاشتمش روی گوشم، انگار هیچی توی جمجمه‌ام وجود نداشت. انگار که فضای بین دو گوشم خالی شده باشه و فقط موسیقی توش پژواک داشته باشه. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۰۴

    .

    یه گوشه گیرت میارن و روت بالا میارن. همون بهتر که دیربه‌دیر می‌بینم‌شون. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۰۴

    .

    Stop taking me away from me.

    .
    اینکه در فیکشن از یه شخصیتی خوشم میاد به این معنی نیست که در واقعیت هم ازش خوشم میاد یا می‌تونم تحملش کنم.

    .

    باید ازت تشکر کنم که ورژن بهتری از چیزی که می‌تونستی باشی بودی؟ در حالی که وظیفه‌ات بود؟ که توی اونم خوب نبودی؟

    .

    Break the fucking cycle!

    You changed me for good. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۰۴

    روز ششم

    ازم خواست از همه چیزهایی بنویسم که اتفاق نیفتادن، ولی به نظرم خیلی ظالمانه بود. چطور می‌تونم از همه چیزهایی بنویسم که اتفاق نیفتادن؟ همه‌اش؟ تمومی نخواهد داشت، اون هم وقتی به صورت روزانه تلاش می‌کنی به جاش به چیزهایی فکر کنی که اتفاق افتادن و ممکنه اتفاق بیفتن؛ چون هنوز کلی از زندگیت رو پیش رو داری. به خیلی‌هاش فکر کرد و همین باعث شد که بین این نوشته‌ها وقفه بیفته. برای همین، می‌خوام درباره چیزیکه اتفاق افتاد صحبت کنم: کیک. کیک بی‌نظیره. تنها چیزی که روز تولدم می‌خوام کیکه. می‌دونی؟ انگار بعد از گذروندن یکسال، این غنیمتیه که برای خودم به دست آوردم و می‌تونم بدون عذاب وجدان براش خوشحال باشم و ازش لذت ببرم. چی بهتر از کیک تولده؟ روز بعد از تولد که می‌تونی برای صبحونه کیک بخوری! 

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۴ شهریور ۰۴

    .

    If I think enough about anything, I will eventually find a reason to hate myself.

    .

    به نظرم بیشتر مردم در نهایت معتاد یه چیزی هستن. من هم اعتیاد خودم رو انتخاب کردم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۲ شهریور ۰۴
    آرشیو مطالب