ازم خواست از همه چیزهایی بنویسم که اتفاق نیفتادن، ولی به نظرم خیلی ظالمانه بود. چطور می‌تونم از همه چیزهایی بنویسم که اتفاق نیفتادن؟ همه‌اش؟ تمومی نخواهد داشت، اون هم وقتی به صورت روزانه تلاش می‌کنی به جاش به چیزهایی فکر کنی که اتفاق افتادن و ممکنه اتفاق بیفتن؛ چون هنوز کلی از زندگیت رو پیش رو داری. به خیلی‌هاش فکر کرد و همین باعث شد که بین این نوشته‌ها وقفه بیفته. برای همین، می‌خوام درباره چیزیکه اتفاق افتاد صحبت کنم: کیک. کیک بی‌نظیره. تنها چیزی که روز تولدم می‌خوام کیکه. می‌دونی؟ انگار بعد از گذروندن یکسال، این غنیمتیه که برای خودم به دست آوردم و می‌تونم بدون عذاب وجدان براش خوشحال باشم و ازش لذت ببرم. چی بهتر از کیک تولده؟ روز بعد از تولد که می‌تونی برای صبحونه کیک بخوری!